چه خواهد کرد با من شیهه ی اسب ظهور اینجا؟
تب کوه و هیاهوی پلنگان جسور اینجا
سرم پایین می افتد روی دوش شهر می گریم
چه خواهد شد خدایا ساعت صبح ظهور اینجا؟
نرید ان نمن… دارد می آید شب، که می خواند؟
عصایت را بزن بر کوچه های سوت و کور اینجا
می آشوبد سکوت شهر را مردی که می خواند
تمام سفر تورات و مزامیر زبور اینجا
پیاپی می پرد پلک سپیداران و می پرسند
می آید از کدامین جاده ي صعب العبور اینجا؟
نفس های قیامت را که حس کردیم می پیچد
طنین صوراسرافیل در اهل قبور اینجا
زنی در کوچه مان با منقل اسپند می چرخد
که بادا تا ابد چشم حسودان تو کوراینجا