مقاله حاضر به بیان و تبیین رابطه بین دولت اسلامی با نظام آموزش و پرورش پرداخته و سعی می کند با استفاده از معیارها و کلام و سیره مولا علی (ع) حدود وظایف دولت اسلامی معاصر را نسبت به نهاد آموزش و پرورش تشریح کند.
هر جامعه ای سعی می کند از طریق تعلیم و تربیت “هنجارها و ارزشهاو سنتها و … را به نسلهای بعد انتقال دهد و در میان نهاد ها و سازمانهای اجتماعی بعد از خانواده دولت در صددبرقراری رابطه موثربا فرایند تعلیم و تربیت رسمی و غیر رسمی است.
•افلاطون تعلیم و تربیت را از جمله وظایف دولت معرفی کرده و هدف اجتماعی تعلیم تربیت را ایجاد آمادگی برای فرمانبری و تحت حاکمیت قرار گرفتن شهروندان می داند.
•ارسطو: آموزش و پرورش باید بیش از هر چیزی مورد توجه قانونگذار باشد ودر غیر این صورت به حکومت سخت زیان می رساند.
•لاورنس: جدایی سیاست و تعلیم و تربیت ممکن نیست و گر نه پتانسیل خطرناکی در بر خواهد داشت.
سه نوع ارتباط بین دولت و نهاد تعلیم و تربیت وجود دارد که عبارتند از:
الف) رویکرد اول: این رویکرد تاکید می کند که نظام تعلیم و تربیت کاملا تحت نفوذ دولت باشد- آموزش و پرورش نقش ابزاری دارد- این رویکرد جهت گیری محافظه کارانه دارد- نقش اموزش و پرورش انتقال دانش و فرهنگ پذیری و کنترل اجتماعی و ایجاد وفاداری نسبت به دولت درجهت حفظ وضع موجود می باشد. افلاطون، ارسطو، استوارت میل، دورکیم، پارسونز، گودمن و لوتر طرفداران این رویکردند.
ب) رویکرد دوم: این رویکرد تاکید دارد که نظام تعلیم و تربیت است که نهادهای سیاسی ودولت را پدیدار ویا متحول می کند.پس دولت جزیی از نظام تعلیم وتربیت بوده و تعلیم و تربیت ابزاری برای دولت نیست بلکه مسیر و نوع سیاست دولت را شکل می دهد. افرادی مانند پائولو فریره، اپل، ایوان ایلیچ و مونتسکیو پیرو این رویکردند.
ج)رویکرد سوم: بر طبق این رویکرد نظام تعلیم و تربیت نقش مستقلی داشته ولی در عرض دولت قرار دارد.و ایجاد رابطه متناسب بین نظام تعلیم و تربیت و دولت ،اصلی بنیادین در برقراری ارتباط بین آنهاست.به عقیده این رویکرد سیاستگذاری تربیتی مستقل از دولت انجام شده ولی هماهنگی بین انها وجود دارد. دیویی، راسل، فردریک مایر میلر و الشتین گرفدار این رویکردند.
•عموم سیاستمداران و دولت مردان رویکرد اول را برای رسیدن به اهداف سیاسی خود ترجیح داده و می دهند مانند ناپلون بناپارت
•ترجیح هر یک از رویکردهای سه گانه فوق توسط دولت بر چگونگی تامین مالی ،سیاستگذاری ،برنامه ریزی و …موثر خواهد بود.
اهمیت بررسی موضوع
•اگر چه در بسیاری از کشورها هزینه تعلیم وتربیت بر عهده دولت است اما تحلیلگران معتقد ند که در نظامهایی که یارانه سنگین تعلیم و تربیت پرداخت می شود فقرا و طبقات پایین جامعه به خدمات پرهزینه دسترس نداشته و سه معیار عدالت ،کفایت و کارایی رعایت نمی شود.
•در بسیاری از کشورها خانواده های فقیر در مدارس بی کیفیت و خانواده های بادرامد در مدارس مجهز تحصیل کرده که در این صورت مدارس به دو طبقه مرفه و فقیر تقسیم می شود وبرای مبارزه با آن می طلبد که خانواده ها در تامین مالی مدارس تلاش کنند..
•در حکومتهای بعد از اسلام اگر چه ارتباط بین دولت و تعلیم و تربیت همواره به طور رسمی مورد تاکید بوده اما تسلط کامل دولت بر تعلیم وتربیت مطرح نبوده است.
•با وابسته بودن تعلیم و تربیت به منابع مالی دولت و انتظار همگان از آموزش رایگان حتی در دانشگاهها و از طرفی هزینه بر بودن آموزش و پرورش و ناتوانی دولت در اداره بهینه آموزش وپرورش ،نظام تعلیم و تربیت را با مشکل مواجه کرده است.
•از طرفی دیگر تاسیس مدارس غیر انتفاعی باعث افزایش فاصله طبقاتی شده وبر بار مشکلات افزوده است.
بخش دوم
نقد و بررسی نظریه رایج
• در رویکرد اول تسلط دولت بر تعلیم وتربیت با توجیه ضرورت تامین مالی این نهاد شکل گسترده ای یافته است.
•رویکرد دوم بیش از حد ارمانی بوده و زمینه لازم برای اجرای ان فراهم نیست.
•رویکرد سوم در مرحله ایده پردازی متوقف شده و برنامه اجرایی مشخصی ارایه نکرده است و همچنین نهاد مقتدرو مستقلی را برای پشتیبانی از نظام تعلیم وتربیت معرفی ننموده است.
روی هم رفته رویکرد اول در جامعه اسلامی مقبولیت یافته و دولت اسلامی با ید کنترل کامل و تاثیر یکسویه بر جریان تعلیم و تربیت داشته و همه عوامل باید تحت کنترل و نظارت دولت اسلامی باشد.
الف)دلایل مثبت انتخاب رویکرد اول
1)تشکیل حکومت اسلامی و بقای ان ،فلسفه و جهت تربیتی دارد. با اشاره به سخن گهر بار حضرت علی:اگر بردبار نیستی خود را بردبار جلوه بده…با توجه به این روایت و لزوم اصلاح شرایط که یکی از اصول اساسی در تربیت اسلامی محسوب می شود بر تشکیل دولت وحکومت اسلامی تاکید شده است .چنانچه علی (ع) هدف خود را از حکومت جز برای برپا کردن حق و دفع باطل نمی داندو حتی در عهد نامه اش به مالک اشتر از استصلاح اهل مصر سخن به میان اورده که منظور از ان تحقق صلاح همه جانبه مردم و نابودی هر گونه فساد از مردم مصر بود. پس نتیجه میگیریم که دولت اسلامی با هدف غایی استصلاح مردم باید بر نظام آموزش و پرورش تسلط یابد.
2)تعلیم و تربیت در جامعه اسلامی وظیفه دولت بوده و دولت وظیفه فراهم نمـودن امکانات را بر عهده دارد. علی (ع،) می-فرماید:عموم مردم از دولت حق طلب آموزش دارندو آنرا از دولت باید مطالبه کنند. مبنا و خاستگاه مسوولیت دولت، حق مردم است.به عبارت دیگر تکلیف دولت در قالب حق مردم بیان شده است (حق الناس). علی (ع) می فرماید:در میان حقوق واجب الهی بزرگترین حق،حق والی بر مردم و حق مردم بر والی است. تکلیف و مسوولیت تعلیم و تربیت افراد توسط دولت ،هم امری حق الناس و هم حق الله است.و دولتمردان در برابر این تکلیف هم به مردم پاسخگو هستند وهم مورد محاسبه پروردگار خواهند بود.
3)بنا بر تحلیل نظریه پردازان ،آموزش و پرورش رسمی کار کردهایی مانند جامعه پذیری سیاسی،آشنایی نسل نو با فرهنگ سیاسی حاکم،ایجاد وحدت و …برای جامعه و حکومت در پی دارد. اموزش وپرورش رسمی نسبت به سایر عوامل کنترل و نظارت از موثرترین انهاست.و مهمترین عامل کنترل اجتماعی محسوب می شود.شاید عاملی که باعث شده که دولتها بر آموزش وپرورش اجباری تاکید بکنند همین کنترل اجتماعی بودن اموزش وپرورش باشد.همچنین اموزش وپرورش اشاعه گر ایدولوژی و فرهنگ حاکم است ومنجر به بازتولید فرهنگ حاکم می شود.بنا به دلایل فوق دولت اسلامی باید نهاد تعلیم وتربیت را بر اساس باورهای ایدولوژیک خاص خود هدایت و کنترل کند.
4)آموزش اجباری و رایگان دولت لازم است تا همه در معرض تجارب مشترک قرار گیرندو در جهت فقر زدایی اقدام شود.حضرت علی در این زمینه در مورد محرومان اکیدا به بسط عدالت و ضرورت خشنودی عامه مردم تاکید میکنند.
ب) بیان نقد و نقاط ضعف انتخاب رویکرد اول
1) با توجه به ادله نقلی متعددتشکیل و تشریح وظایف دولت اسلامی و همچنین تعاریف وظایف نظام تعلیم و تربیت نمی توان گفت که همه فعالیتهای تعلیم و تربیت باید تحت کنترل دولت اسلامی قرار بگیرد یا مسوولیت مستقیم اداره تعلیم و تربیت بر عهده دولت باشد. حضرت علی برخی وظایف مانند انتخاب نام نیک و تادیب و قران اموزی را وظیفه پدر دانسته و دولت را از ان وظایف مبرا دانسته اندو بدین صورت بخشی از تعلیم و تربیت را جز وظایف دولت نشمرده اند.
2) ملاحظه کار کردهای مثبت اموزش وپرورش در جهت حفظ حاکمیت سیاسی دولت با برخی مناقشات جدی
روبه روست از جمله:
a)کارکردهای مثبت و سیاسی آموزش و پرورش رسمی ضرورتا از لوازم تسلط دولت براین نظام به شمار
نمی اید.
b)در صورت عدم موفقیت در مدیریت و هدایت در آموزش و پرورش ممکن است علاوه بر ناتوانی دولت ،سیاست و برنامه های سیاسی دولت نیز زیر سوال رفته و نارضایتی به بار اورد.
c)به نظر کار شناسان یارانه پرداختی دولت برای آموزش وپرورش به نفع فقرا نبوده بلکه به نفع طبقه مرفه و توانگر است و حتی با این سیاست فاصله طبقات زیادتر شده و محرومیت با دولتی شدن تعلیم و تربیت رفع نخواهد شد.
3)عدم تناسب نظریه با مبانی و اصول تربیت اسلامی از لحاظ توجه به عوامل متنوع در فرایند تربیت بویژه خانواده:یعنی علی رغم توصیه های دینی به نقش خانواده در مسوولیت و مشارکت در تربیت ،در این نظریه به ان توجه نشده است.
4)ناسازگاری نظریه با دیگر وظایف و مسوولیتهای اساسی دولت اسلامی:یعنی با سپردن تعلیم و تربیت به دولت بار دولت سنگین تر خواهد شد.
5)عدم امکان تحقق نظریه به صورت شایسته در مقام عمل به دلیل ناتوانی مالی دولت در حمایت از آموزش و پرورش رسمی
6)بی توجهی نظریه به عوارض جنبی متعددونامطلوب در دولتی شدن اموزش و پرورش…مانندتمرکزگرایی شدیدو تبعات منفی آن.
بخش سوم
تبیین طرح واره پیشنهادی(حدود مسوولیت تربیتی دولت اسلامی)
•وظایف دولت اسلامی در ارتباط با تعلیم وتربیت به معنای عام:
1)دولت در معنای عام ،وظیفه سنگین امادگی و فراهم سازی زمینه برای ایجاد تغییرات مطلوب در اندیشه و احوال یک به یک مردم را به عهده داردواین به مرزی محدود نشده و فرایندی مرز ناپذیر است (برای همه).تمامی نهادها عمومی و خصوصی باید با دولت مشارکت کنند و در عهد نامه مالک نیز یکی از اهداف چهار گانه اصلی دولت اسلامی ،از زمینه سازی رشد مملکت سخن به میان امده است.
2)دستگاههای فرهنگی و آموزشی مانندصداوسیما هم بایددر جهت تربیت اخلاقی و مهارتهای زندگی و احکام دینی عموم، با دولت همکاری و مشارکت کنند.
3)دولت اسلامی باید عوامل اجتماعی و دیگر نهادهای غیر دولتی را به صحنه دعوت کند و انا را مشارکت دهد.
4)به علت بار سنگین دولت در دیگر عرصه ها بهتر است دولت با همکاری عوامل تربیتی نهادی را تاسیس کند تا مسوولیت سیاستگذاری و برنامه ریزی کلان و …را به عهده انان قرار دهد و خود بیشتر نظارت کند.
5)بخشی از بودجه و اعتبارات دولت اسلامی باید برای پشتیبانی از تعلیم و تربیت اختصاص یابد.
6)دولت اسلامی باید زمینه تعاون وهماهنگی تعلیم و تربیت عام و خاص یا رسمی را در راستای تحقق اهداف تربیتی فراهم سازد.
•وظایف دولت اسلامی در رابطه با تعلیم و تربیت رسمی (خاص)
تعریف تعلیم وتربیت رسمی :به معنای تدابیر سازمان یافته رسمی برای ایجاد تغییرات مثبت در نسل نو و نابالغ 7-18سال در فضا و زمان خاص با برنامه های معین و توسط افراد ویزه.
1) دولت اسلامی وظیفه مسوولیت تعلیم و تربیت رسمی را به عهده داردو با توجه به عدم صلاحیت بخش خصوصی در اداره ان،مدیریت ان به عهده بخش عمومی غیر دولتی جامعه یا نهادهای مدنی غیر انتفاعی واگذار شده و منابع مالی ان از درامد شهرداریها و سازمانهای عمومی و اوقاف و …تامین میشود.
2) دولت اسلامی نیز جریان اموزش و پرورش را با نظارت و سیاستگذاری و تامین منابع انسانی و تامین هزینه
سرمایه ای و …پشتیبانی می کند.
3) دولت ابید حمایت مادی خود را از خانواده های اسیب پذیر و فقیر دریغ نکند.
4) دولت اسلامی باید تمهیداتی بیندیشد تا سایر بخشهای فرهنگی و صنعتی وشرکتها و …با اموزش وپرورش رسمی همگام شده و از انان حمایت کنند.
5) دولت اسلامی با وضع قوانینی تمامی خانواده ها را تشویق یا ملزم کند تا فرزندانشان را اقلا تا پایان دوره اموزش عمومی به مدارس بفرستند.
6) دولت میان اموزش وپرورش رسمی و اموزش عالی هماهنگی ایجاد کند.
7) دولت اسلامی باید از وجود نظام اموزشی دوگانه و به تبع ان تقسیم شهروندان به دوقشر متمکن و فقیر ممانعت کند.
بهروز جنگجو حاجی خواجه لو

2 thoughts on “جستاری در حدود مسوولیت تربیتی دولت اسلامی

  1. با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما همکار و استاد گرامی
    از مطالب شما فیض کافی و وافی رو بردیم فقط اگر در زمینه ی مذکور جهت مطالعه ی بیشتر منابعی را هم معرفی نمایید مزید امتنان است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *