من و خستگی!

از موقعی که خودما شناختم از کار لذت می بردم و هر چه کار پر تنش و سخت تر انرژی من برای کار بیشتر. امروز احساس خستگی کردم. نمیدونم خستگی ناشی از جلسات پی در پی و درد و رنج مباحث جلسات بود یا حرکتی که میشه یا حرکتی که با حرکت ما از بین […]

پر پرواز!

دلم قرار ندارد ، که یار می آ ید قرار خاطرم اینک ، بهار می آید  دلا غبار از چشمهای خسته بشوی بهارم از پس چندین غبار می آید  نبود و نیست قراری به بی قراری ها قرار رفته همان برقرار می آید  ز شوق مقدمش اینک جوانه جامه درید قیام کن که قیامت به […]

زندگی!

 ای وای! اگر چونان فرشتگان لذت رنج را از ما دریغ می‌داشتی و توبای بهشت نقش تیر شکسته و دل خونچکان را از ما بر سینه به یادگار نمی‌داشت ای وای! اگر راه بهشت از دل جهنم نمی‌گذشت و این کوره راه آتشین از بهشت ما را به جهنمی که می‌خواستیم نمی‌رساند. ای وای! اگر […]

گاهی گمان نمی کنی ولی خوب می شود!

گاهی گمان نمی کنی ولی خوب می شود گاهی نمی شود که نمی شود که نمی شود گاهی بساط عیش خودش جور می شود گاهی دگر، تهیه بدستور می شود گه جور می شود خود آن بی مقدمه گه با دو صد مقدمه ناجور می شود گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است گاهی نگفته […]

زندگی سراسر مساله است!

این روزا دارم یه کارایی میکنم نسبت به قبل خیلی اروم تر شدم اما خشمم اصلا کمتر نشده این بدان معناست که یه جایی یه اتفاقاتی میفته. ارزوم اینه این اتفاقات از جنس نور باشه. پ ن: ۱- عنوان با یک کلمه تغییر از نوشته پوپر (زندگی سراسر حل مساله است) به عاریت گرفته شده […]