محمود سنجري
چه باشم و چه نباشم بهار در راه است
بهار همنفس ذوالفقار در راه است
نگاه منتظران عاشقانه مي خواند
که آفتاب شب انتظار در راه است
به جاده هاي کسالت، به جاده هاي تهي
خبر دهيد که آن تکسوار در راه است
کسي که با نفس آفتابي اش دارد
سر شکستن شب هاي تار، در راه است
کدم جمعه؟ ندانسته ام ولي پيداست
که آن وديعه پروردگار در راه است
دلم خوش است ميان شکنجه پاييز
چه باشم و چه نباشم، بهار در راه است
——————————————————
علي رضا قزوه
نمازي خوانده ام در بارش يکريز ترتيلش
فداي عطر «حول حالنا» ي سال تحويلش
کليد آسمان در دست، مردي مي رسد از راه
پر است از معني آيات ابراهيم، زنبيلش
زمين، هر روز فرعوني دگر در آستين دارد
دعا کن هر سحر آبستن موسي شود نيلش
زمان، اسب سپيد مهدي موعود را ماند
به گردش کي رسد بهرام ورجاوند، با فيلش
زمين يک روز در پيش خدا قد راست خواهد کرد
به قرآني که گل کرده است از تورات و انجيلش
کدام جمعه دعا مستجاب خواهد شد … سوار صاعقه پا در رکاب خواهد شد
کدام جمعه ز تاثیر تابش خورشید … دلی که یخ زده از غصه آب خواهد شد
کدام جمعه زعطر بهشتی گل یاس … بهار غرق شمیم گلاب خواهد شد
کدام جمعه شود بخت عاشقان بیدار … و چشم فتنه عالم به خواب خواهد شد
کدام جمعه خدایا ز فیض گریه شوق … بهار و باغ و چمن کامیاب خواهد شد
کدام جمعه بگو یا محول الاحوال … در آسمان و زمین انقلاب خواهد شد
جمال روشن آن ماه پشت پرده غیب … کدام جمعه برون از حجاب خواهد شد
کدام جمعه به خورشید می خورد پیوند … کدام جمعه پر از آفتاب خواهد شد
هزار جمعه چشم انتظار در راه است … کدام جمعه دعا مستجاب خواهد شد