شب عاشقان بیدل چه شبی دراز باشد
تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد عجبست اگر توانم که سفر کنم ز دستت به کجا رود کبوتر که اسیر باز باشد؟ ز محبتت نخواهم که نظر کنم به رویت که محب صادق آنست که پاکباز باشد به کرشمهی عنایت نگهی به سوی ما کن که دعای دردمندان ز سر نیاز باشد
سخنی که نیست طاقت که ز خویشتن بپوشم
به کدام دوست گویم که محل راز باشد؟
چه نماز باشد آن را که تو در خیال باشی؟
تو صنم نمیگذاری که مرا نماز باشد
نه چنین حساب کردم چو تو دوست میگرفتم
که ثنا و حمد گوییم و جفا و ناز باشد
دگرش چو بازبینی غم دل مگوی سعدی
که شب وصال کوتاه و سخن دراز باشد
قدمی که برگرفتی به وفا و عهد یاران
اگر از بلا بترسی قدم مجاز باشد
|
“دكتر علي شريعتي ”
مادرم مي گفت: عاشقي يك شب است و پشيماني هزار شب
هزار شب است پشيمانم كه چرا يك شب عاشقي نكرده ام
خيلي زيبا بود جناب دكتر.
جناب دكتر با اجازه تون ميخوام از اينجا به دوست و رفيق عزيزم آقاي محمودي ازدواجشو به خودش و همسرش تبريك بگم،بازم شرمنده آقاي دكتر چون شماره اي از آقاي محمودي نداشتم گفتم اينجا براش پيام بدم چون خواننده هميشگي سايتتون هستش.