یه عزیزی می گفت مثل صخره جلبک زده می مونی سرد و بی احساس
شاید حق با او باشد هر چند فکر می کردم پر از احساسم اما این احساس برا همه کس نیست برا بعضیا همون صخره جلبک زده هم زیادی و لیاقت همچون موجودی را هم ندارن (روی سخنم با اون عزیز نیست چون برام عزیزه حتی اگه صخره جلبک زده باشم)
البته فکر کردم از یه زاویه دیگه حق با اون بود منم اگه احساس داشتم خیلی حرف ها داشتم و دارم بزنم تا روی بعضیا سیاه بشه اما خوب چه میشه کرد
سلام
منم بارها از خودم درباره شما پرسیدم چرا منطق محض؟ یه کم احساس همیشه لازمه. با اینکه احترام خیلی زیادی برای شما قائلم ولی گاهی از اینهمه جدیت شما پیش خودم شاکی میشم.
سلام
جدیت
کدام جدیت
من فکر میکنم همه چیز بیش از حد شوخیه برا همینه که شما من خیلی جدی تصور می کنین
البته بعضی وقتها خودمم شاکی میشم
وقتی میبینم چه خبره من شدم جلبک زده
سلام دكتر قبول كنيدشخصيت عجيبي داريد به نظرمن درعين اينكه فردي سرشاراز احساس هستيد اما زيادتر از اون منطق خودنمايي ميكنه اين خوبه اماگاهي به ضرر علاقه مندان به شخصيت شما ميشه يه جورايي ادم ناخوداگاه مجبوره دربرخورد با شما احتياط كنه “اما در هر صورت هميشه ارادتمند شماييم”
با سلام
همین که پذیرفتین ادم با احساسی هستم خوبه
اون احتیاط شما ربطی به منطق نداره یعنی اگه ادمی منطقی بود باید ازش ترسید
فکر کنید پاسخ نزد شماست
من در مورد دانشجوهای خودم (منظور دانشجوهایی که باهاشون درس دارم به ویژه بچه های تحصیلات تکمیلی که باهاشون بیشتر مرتبطم ) سعی کردم راه درست زندگی کردن را یادشون بدم.
سلام جسارت نشه منظور من از احتياط به هيچ وجه ترس نيست شايد نتونستم منظورم را واقعي بيان كنم همون دانشجوهايي كه شما راه درست زندگي كردن را بهشون ياد داديد تنها احساسي كه نسبت به شما ندارند احساس ترسه شايد بهتر بود ميگفتم ………….به هر حال چه ترس چه منطق ويا هر چيز ديگه مهم اينه كه شما تونستيد به عنوان يك استاد وراهنما توي دل وجان اونهايي كه تشنه معرفت واخلاق ويكرنگي وايمانند جا باز كنيد همواره مديون شما ودعاي خير شما وكمكهاي علمي شما هستيم
سلام
من که نفهمیدم
……… به چه معناست؟
من از اینکه با جوانان کشورم و برای اونها کار میکنم خوشحالم
از الطاف شما نیز بسیار سپاسگزارم اما دلیلی برای احتیاط نمیبینم
با دانشجوهام صریح و صادقم و فکر میکنم اونا هم باید اینجوری باشن
راستش خودم هم منظور از…………را نفهميدم اگه فهميده بودم واضح مينوشتم مطمئن باشيد صراحت وصداقتي را كه فرموديد ما از خود شما ياد گرفته ايم فرصت ومجال درس پس دادن در محضر استاد پيش نيامده اميد كه اين فرصت طلايي به لطف پروردگار پيش ايد
سلام آقای دکتر
یه سوال مگه صخره جلبک زده ، سرد و بی احساسه!!!!
راستش گلایه یه سری از بچه ها به خاطر شوخ طبعیتونه که می گن شما همه چیزو با شوخی جواب میدین حرفه کیو باور کنیم!!!
با احساسین یا بی احساس
البته خدارو شکر ما که تا حالا برخورد سردی ازتون ندیدیم
سلام
در مورد صخره جلبک زده از دوستانی که رشته شون به این مسایل نزدیک تره
مثل زمین شناسا زیست شناسا و … کمک بگیر
من بی اطلاعم اما به ما همین جوری گفتن
در مورد شوخی هم ما که یادمون نمی اد کی (منظورم چه زمانیه) و با کی (منظورم چه کسیه) شوخی کردم؟
خوبه حداقل شما ناراضی نیستین
بقیه هم خودشون حرف بزنن خوبتر میشه.
با سلام
من با تمام قوت اعتراف میکنم که با احساسین. و اینکه خیلیا دوستون دارن هم در سمت استادی هم مدیریتی ، به همین دلیله. اینکه اینقدر فضا را باز کنین که یه دانشجو برا مشکلش بهتون مراجعه کنه نشان از احساسات سرشار و حس مسئولیت پذیری و صمیمیت شماس. من درد دل دانشجوایی را شنیدم که حتی از استاد راهنماشون می نالن هم به لحاظ اخلاقی هم درسی ، البته بیشتر اخلاقی.
خب اینکه صراحت دارین شاید بعضی ها را ناراحت کنه. نمیگم صراحت بده . ولی بعضیا حساسن ، چیکار میشه کرد . البته اینم مطمئنم با پختگی بیشتر بهتر میشه یعنی زمان می خواد .
اما درمورد منطقی بودن :
خوبه که منطقی هستین ، اما گاهی اوقاتم نیازه که به احساساتی که زیر حیطه عقله توجه بیشتر کنین و از اون موضع برخورد کنین. که البته این نوع برخورد راهم ازتون دیدم. با نظر اون دانشجویی که گفتن منطقی بودنتون بیشتر بروز داره موافقم . قبول کنید که اینطوریه. البته اگه کسی بیشتر بشناسدتون نظرش عوض میشه . اما ظاهر اینطوری نشون میده.
در کل خیلی دوستون داریم آقای دکتر .
همیشه پر انرژی و با نشاط و و پایدار باشید .
سلام آقای دکتر
صخره اگه احساس نداشت که نمی گذاشت جلبک خانه اش رو روی اون بسازه و اگه جلبک هم احساس نداشت صخره رو انتخاب نمی کرد!!!
بعضی وقت ها صخره یه تکیه گاه میشه تا بالا تر بری!! این یعنی احساس!
صخره و جلبک اگر در ظاهر فایده ای برای ما نداشته باشند ولی آزاری هم ندارند در صورتی که خیلی چیز ها آزار دهنده هستند (این یعنی احساس!)
به نظر من اون عزیزی رو که گفتید اگر شما رو سرد و بی احساس میدونه باید مثال دیگه ای رو میزد
من هم تا اونجایی که باشما برخورد داشتم و شما رو میشناسم سردی و بی احساسی ندیدم
با سلام از لطف شما ممنونم
خدا رحمت کند قیصر امین پور را ،عجب زیبا گفته:
دردهای من جامه نیستند تا ز تن در آورم چامه و چکامه نیستند تا به رشته سخن در آورم نعره نیستند تا ز نای جان برآورم. دردهای من نگفتنی است… دردهای من نهفتنی است.. دردهای من گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست ..درد مردم زمانه است.. .مردمی که چین پوستینشان .. مردمی که روی آستینشان.. مردمی که نام هایشان … جلد کهنه شناسنامه هایشان… درد میکند……. من ولی تمام استخوان بودنم.. لحظه های ساده سرودنم.. درد میکند.
سلام
آقای دکتر ببخشید،کامنتی رو که براتون گذاشتم ایرادی داشت که تاییدش نکردید؟
جناب حسینی زاده با سلام
این امر مسبوق به سابقه است من تنها کامنتهایی را تایید میکنم که به میل برسه احتمالا به هر دلیلی نرسیده و من تایید نکردم با عرض پوزش با تاخیر تایید شد
من کامنتهایی را که برام میرسه تایید میکنم مگر در موارد خاصی و مگر خصوصی ارسال شده باشند
تا حالا یه دونه کامت را تایید نکردم ( از سال 86 تا کنون)
هنوزم حذفش نکردم منتهی صلاح ندیدم دیگران هم ببینند
خانم محمدی شعر جالبی بود و از شاعری که عاشق بود نه یک دل بلکه صد دل
حضرت حق بر درجه او بیفزاید
البته من چون بی احساسم شعر نمی فهمم
سلام
خواهش میکنم آقای دکتر
ممنون از لطف شما
حواسم رفت پيش يك صخره كه سبز بود. جلبك هايي لزج كه آرام بر سطح سنگ خفته بودند.موج ها خود را به صخره مي كوبيدند.اما جز رقص دنباله ي سبزينه ها چيزي نصيب شان نمي شد.انگار در حال تماشاي تابلويي از معرفت وفاداري هستي.الفتي ست ميان سنگ و سبزي.و جالب اين كه ما سنگ را كنار دل مي گذاريم تا از تركيب ” سنگدل ” به مفاهيم ديگري برسيم.در حالي كه سنگ،خود در حال لذت دل سپاري ست.عيش مدام آن ها در همجواري و ماندگاري شان است.اين گونه نشانگان معرفت اند،در كنار دريايي كه خود نشانه ي عالي نجواست.
خوبه پس زمین شناسا هم میتونن ادیب باشن و این گونه می نماید که فیلسوف
دست شما درد نکنه آقای دکتر،زمین شناسا رو دسته کم میگیرید!!
با اینکه جملاتی رو که در کامنت قبلی نوشتم از خودم نبود ولی گاهی خودم هم دل نوشته هایی روی کاغذ میارم ولی پا تو کفش فیلسوفا و ادیبا نمیکنم!!
سلام
از نظر من شما بی احساس نیستید بلکه احساستون رو مثل اکثر آقایون ابراز نمی دید. به طور کلی واقعیت اینه که منطقتون همیشه راست میگه و ما آدما چون راحت طلب بار اومدیم تحمل منطق شما رو نداریم و صادقانه بگم گاهی دلمون می خواد از شما فرار کنیم. تعریف احساس هم برای ما مشخص نشده و فقط احساس ظاهری رو باور می کنیم. مشکل از ماست نه از شما.
با سلام
بلاخره یکی پیدا شد ما را درک و مسئولیت مشکلات را بر عهده گرفت کلی راحت شدیم(جالبتر از همه ادرس مییلتون بود هیچ جور نمی شد کدی پیدا کرد که این دانشجو کیه یا اصلا دانشجو و یا یکی دیگه. در هر صورت استتار کامل بود. حالا خوب بود تعریف کردین اگه می خواستین انتقاد کنین چطور می شد؟؟؟؟!!!!)
موفق باشید
من هم یکی از دانشجوهای شما هستم. شاید به این خاطر آدرس ایمیلم رو ننوشتم چون نمی خواستم شما یا دوستان فکر کنید به خاطر خودشیرینی یا دلایل مشابه این حرفو می زنم. من واقعیت رو گفتم و از اینکه گاهی خودم هم از این واقعیت فرار می کنم احساس بدی دارم. اما متاسفانه ما به تنبلی عادت کردیم در حالی که شما درک می کنید ظرفیت های ما بیش از این حرفاست برای همین هم به دانشجوهاتون سخت می گیرید. منم برای شما آرزوی موفقیت می کنم
از پاسختون خیلی چیزا را میشد حدس زد!!!!
اما اینکه راجع به میلتون صحبت کردم خواستم دانشجوی های قبلی هم حواسشون جمع کنن یه وقت لو نرن(نتیجه منطقی اینکه همیشه ادرس میل نیست که ادما را لو می ده )
در ضمن من یادم نمی اد به دانشجوهام سخت گرفته باشم.
فکر کردم منطقی برخورد کردم نه چیز دیگر منتهی اگر منطق سخت گیری محسوب شود در ان صورت وای به حال دانشگاه و مدیراش!!!!!!!!!! که نتونستن فضای کار تلاش و فعالیت علمی را مهیا کنن
می خواین بگین من لو رفتم. ای وای!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
منظورم از سخت گیری، سخت گیری نبود. منظورم همون برخورد در چهارچوب منطق بود که افراد راحت طلب اونو سخت گیری تلقی می کنن.
البته صرف نظر از فعالیتهای شما و چند استاد دیگه فضای کار و تلاش و فعالیت علمی که مهیا نیست. مهم خود افراد هستن که شرایط پیشرفتشونو مهیا کنن اما گاهی نداشتن انگیزه درونی قوی کارو مشکل می کنه.
به طور کلی در هر زمینه تو اون دانشگاه یا مکان های مشابه خوب بودن و خوب موندن یه کمی سخته. منظورم از خوب بودن در همه زمینه هاست(منطقی، عاطفی و…)
با سلام
نگفتم مطمئنم
گفتم میشه حدس زد همین!!!!!!!!!!!!!!!!
امیدوارم که همیشه خوب بمونید باهاتون موافقم که شرایط ممکنه همه ما را تحت تاثیر قرار بده ولی از تفاوت های اساسی ما ادما با دیگران همینه که بتونیم بر شرایط غلبه کنیم
سلام
سلام
پیدایش هستی هم چیزی جز عشق نیست و در اینکه منطق و عقل پیش عشق و عاطفه اظهار فقر میکنند هیچ شکی نیست. در هر صورت بهتره روی بعد عاطفه ی خودتون بیشتر کار کنید تا دیگه اون عزیز به شما نگه صخره ی جلبک زده (البته اگه گفته ی اون عزیز واستون مهمه )مثلا بهتره با قلم خوشنویسی کنید چون بنابر تحقیقات دانشمندان خوشنویسی و هنرهایی از این قبیل میتئنه بعد عاطفی شما رو تقویت کنه و … ( و راهکارهایی که اینجا جای گفتنش نیست) فراموش نشه که بزرگترین مردان هم منطق خودشون رو در پرتو عاطفه پنهان کردند که به این جایگاه رسیدند ولی در خور توجه میباشد که شما عاطفه رو پشت ظاهری جدی (که اسمشو منطق میذارین)پنهان کردین که واقعا حیف شماست… البته در این زمینه حرف واسه گفتن زیاده فعلا در همین حد بدونید که تکامل و شان یک انسان بسته به میزان درک عشق و برخورداری از عاطفه ای قوی ست ( به قول افلاطون زمانی عقل انسان تکامل می یابد که وقتی به او بگویند مجنون خوشحال شود ) که این شرط نزدیکی به خداست پس صرف داشتن عاطفه مهم نیست بلکه هنرمند واقعی یا دوستدار واقعی در زمینه ی ابراز ان هم باید توانایی داشته باشه و الزاما عدم توانایی در ابراز عواطف به معنی داشتن عقل و منطق نیست همانطور که از گفتار افلاطون پیداست… ببخشید اقآی دکتر نوروزی اگه نظرخواهی من توام با خودشیرینی و غرض خواهی نبود!! به امید یاری خداوند منان به حضرت عالی و دگر دوستان جهت یافتن حقیقت… حسن ختام: ویکتورهوگو: انسان خوشبخت کسی است که دلی پر از احساس داشته باشد. یا حق
ببخشید گفتار اولم نیومده ! چون طبیعت پاک و بی الایش و چون صخره ها سر سخت و شکست ناپذیر باشیم یه پیشنهاد دارم استاد: خواهشا تو یه فرصت مناسب بهتره که تعریف و نقطه نظراتمون را از احساس و منطق بیان کنیم و بعد به اظهار نظر در مورد خودمون بپردازیم. فراموش نکنیم صخره ی جلبک زده نمونه ای زیبا از طبیعته و نمایه ی طبیعت هم چیزی جز عشق و مظاهر اون نیست……… سپاسگزارم
خانم یا اقای محمدی
با سلام
کمی باهاتون اختلاف نظر دارم
با جهت گیری شما در ارسال نظر و سازماندهی اون به طرف عشق و مخلوط کردن عشق و احساس و عاطفه
من دیدگاه خودما دارم البته برای نظر شما هم احترام قایلم
منم فکر میکنم هر کی تعریف خودشا دارهو برای بحث باید توافقی در تعاریف ایجاد شود.
ادرس میلتون با ای پی اینترنت شما برای من درگیری ذهنی ایجاد کرده است
اقاي دكتر به نظر من اين آقاي حسيني زاده كه اين قدر دم از احساسات ميزنند فكر نميكنم با احساس تر از صخره باشند چون تا جايي كه من با زمين شناسا ارتباط داشتم همشون سخت و بي احساس بودند حتي سخت تر از اون صخره اي بودند كه روش جلبك زده ….
به نظر من اين فقط يه ادعاست كه ما آدما ……..
خانم عباسی نمیشه راجع به همه یه جور قضاوت کرد و بین رشته و احساسات ارتباط برقرار کرد
سلام آقای دکتر اتفاقا” من هم مثل شما فکر میکردم ولی به خاطر یه سری مشکلات به طور کاملا” اتفاقی سرو کارم با چندین زمین شناس افتاد و دیدم که چقدر سرد و بی روحن برام خیلی جالب بود که بدونم این آدما که اونها هم مثل همین آقای زمین شناس ادعای احساسات میکردن تا حالا نسبت به کسی احساسی داشتن یا نه … ولی حتی اونهایی که با غرور کامل میگفتن بله وقتی رفتارشون رو بررسی میکردی کاملا” با اون چیزی که گفته بودن متفاوت بود . به نظر من پاک ترین و بزرگترین احساس وقتیه که شما با دیدن کسی که بهش احساسی داری دلت بلرزه و اونقدر احساست پاک باشه که با اون به خداشناسی برسی نمیدونم چقدر منظورم رو رسوندم البته سوء تفاهم نشه …. میتونید فقط یه بار امتحان کنید تا به حرف من برسید من اون آقا رو نه دیدم نه میشناسم ولی صادقانه ازش بپرسید تا حالا با دیدن کسی دلش لرزیده یا نه البته امیدوارم صادق باشه و با صداقت و شجاعت توی همین وبلاگ احساساتش رو بیان کنه تا ببینید که حرفهای من ناعادلانه نیست … شما هم اگه میخواهید بدونید مثل سنگ سرد وبی روحید یا نه در خودتون جستجو کنید ببینید درونتون چه خبره ….
سلام
آقای دکتر با اجازه!
روی صحبتم با خانم مریم عباسی هست و به رسم ادب به ایشون سلام میکنم.
خانم عباسی اینکه شما با چند تا زمین شناس سر و کار داشتید و اونها به شما ابراز احساسات نکردن مشکل من نیست و اینکه با دیدن شما دلشون نلرزیده،خوب حتما نسبت به شما احساسی نداشتن!(اینها حرف های خودتون بود که بهتون تحویل دادم) و شما نمیتونید این مسئله رو به همه ی زمین شناسا تعمیم بدید(البته این حرفم به این دلیل نیست که قطعا زمین شناس دیگه ای وجود داره که به شما ابراز احساسات کنه!!!)
شما اول در خودتون جستجو کنید و ببینید که در درونتون چه خبره!!(اینم حرف خودتون بود)
راستی شما گفتید که رفتار اون زمین شناسا رو بررسی کردید و دیدید که سرد و بی احساسن!!!!!!من میخواستم بپرسم که شما وقت اضافه دارید؟ یا اینکه بیکارید؟ چون فکر میکنم به غیر از بررسی رفتار زمین شناسا کار های مفید دیگه ای هم میشه انجام داد!!!!
یه نکته:شما گفتید که من صادق باشم و در همین وب سایت احساساتم رو بیان کنم!!
در جواب شما باید بگم که من فکر نمیکنم وب سایت شخصی آقای دکتر نوروزی فضای مناسبی برای بیان احساسات من باشه(البته نمیدونم چه نوع احساساتی مد نظر شما بود!!!) و این نکته رو هم یاد آور میشم که من دلیلی برای بیان احساسات نمیبینم!!!!!
از اونجایی که من خودم رو در جایگاهی نمیبینم که بخوام کسی رو نصیحت کنم برای شما یه نظر یا پیشنهاد دارم و به عنوان یه شخص(نمیدونم کوچکتر یا بزرگ تر) این حرف رو میزنم:
سعی کنید در زندگی از ظاهر افراد قضاوت نکنید و سعی کنید احساسات خودتون رو پاک کنید تا به اون خدا شناسی که گفتید برسید.
در پایان هم باید بگم هدف من از این حرف هایی که گفتم زیر سوال بردن احساسات شما نبوده و خدایی نکرده قصد اهانت به شما رو نداشتم،فقط چون که حس کردم در کامنت شما(کامنت 32) به احساساتم توهین شد و در کامنت 34 روی اون تاکید کردید و اینکه ادعا کردید من رو اصلا ندیدید و نمیشناسید!!!!!!!!!!!!خواستم بگم که احساسات هر شخص برای خودش محترم و ارزشمنده و انسان خودش تشخیص میده که کجا و برای چه کسی ابراز احساسات کنه.
با این حال اگر دلیلی برای ادعا های خودتون دارید بیان کنید.
با آرزوی ایام پر احساس برای شما
آقای دکتر تا ارتباط بعدی خدا نگهدار
سلام آقای محترم من نمیدونم چرا شما این قدر از حرفهای من ناراحت شدید و بهتون بر خورده من دانشجوی سال آخر عمران دانشگاه اراک هستم به نظر من شما فقط خواستید با این حرفها یا به نظر من توهین کنید یا این که واقعا” منظور من رو نفهمیدید من نگفتم کسی باید به من ابراز احساسات بکنه من ازدواج کردم نیازی به احساسات کسی ندارم من فقط از شما خواهش میکنم کامنت های قبلی من رو دوباره بخونید تا متوجه منظور من بشید من فکر میکنم ( البته با پوزش فراوان ) این شما هستید که مشکل دارید ( با توجه به حرفاتون ) ولی بهتر بود به جای این همه حرف جواب من رو منطقی میدادید تا من اگه هم نظرم اشتباهه اون طوری متوجه میشدم این اصلا” راهش نبود !!!!!!!!!!!!!! البته منم قبول دارم….باید منظورم رو بهتر میگفتم تا شما این طوری عصبی نشید و بتونید خودتون رو کنترل کنید ….. ممنون ….!!!!!!!!!!!!
سلام خدمت آقای دکتر و با تشکر فراوان از شما به خاطر اینکه اجازه میدید من نظراتم رو توی این وبلاگ بیان کنم .
با اجازتون روی صحبتم با آقای حسینی زاده هست چون توی کامنت قبلی صحبتم ناتمام موند .
آقای حسینی زاده سلام. من توی اون کامنت های قبلی فقط نظرات خودم رو بیان کرده بودم چون من واقعا” دیدم که حرفه روی احساسات آدما تاثیر میذاره ( منظور من فقط شخص شما نبود ) اگه به عمق حرفهای من توجه میکردید متوجه میشدید که من توی اون کامنت ها یه جورایی کمک خواسته بودم .
اگه شما مخالف نظر من بودید بهتر بود خیلی مودبانه و منطقی من رو متوجه میکردید ( نه با توهین و تحقیر ) بهتر بود به عنوان یه دوست (حالا بزرگتر یا کوچکتر ) من رو راهنمایی میکردید من واقعا” برای شما متاسفم چون به نظر میرسه معمولا” منفی فکر میکنید بهتر بود به جای این همه حرف که البته همش بازگردانی حرفها و جملات خودم بود( البته بابت این کار خسته نباشید …..!!!!!!!) بی پروا و درست به من جواب میدادید ( نه اینکه تمامی سوالات من رو به جای جواب اون هم به صورت کلیشه ای به خودم برگردونید ) من که نگفته بودم توی وبلاگ شخصی آقای دکتر حرفهای عاشقانه بزنید واقعا توی کامنت قبلی حرفهای خیلی خیلی زشتی زده بودید این همه سو تفاهم و عصبانیت و …. لازم نبود !!!!!!!!!!!!!!!!!
سلام
آقای دکتر اگر صلاح میدونید نظر خودتون رو در مورد حرف های بنده و خانم عباسی بیان کنید.
و اما خانم عباسی:
ببینید دوست گرامی شما از من خواستید که مجددا کامنت های قبلی شما رو مطالعه کنم حالا من هم از شما میخوام که خودتون دوباره اون کامنت ها رو مطالعه کنید و یه کم فکر کنید و ببینید که لحن حرف زدن شما واقعا درست نبوده و برداشت های من از از حرف های شما پر بیراه نبوده!!! قبول ندارین؟
درخواست کمک یا به بیان بهتر تبادل افکار باید کاملا شیوا و بدون حاشیه،کلیشه و طعنه باشه.
زایش فرهنگ برتر و ایدئولوژی در همین تبادل افکار ذاتی و اکتسابی بشر هست و به نظر بنده عدم شجاعت کافی(شجاعت در بیان) در انسانها موجب بروز سوء تفاهمات میشه(البته خود بنده هم مستثنی نیستم)
من قبلا هم گفتم قصد زیر سوال بردن احساسات شما و خدایی نکرده توهین به شما رو نداشتم ولی لحن صحبت شما روح مقابله به مثل رو در انسان تحریک میکرد.
حالا هم اگر فکر میکنید سوءتفاهم برطرف شده میتونیم بحث قبلی رو از یه زاویه دیگه و بدون حاشیه بهش نگاه کنیم و در حل چالش های فکری به وجود آمده در جامعه به همدیگه کمک کنیم.
بنده هم اگر کمکی از دستم بر بیاد دریغ نمیکنم
با تشکر از آقای دکتر
با سلام
من همون اولین نظری که خانم عباسی فرستادن نظرما گفتم
دوباره نگاه کنید در مورد چالش شما هم نظری ندارم حداقل الان البته از اینکه بدون اجازتون در فضای مجازی وارد نبرد شدین معذرت میخوام اما نظرا اومد منم تاییدش کردم
سلام
خواهش میکنم آقای دکتر
با سلام
اول : آقای دکتر باعرض شرمندگی و پوزش فراوان، اصلا” نبردی در کار نیست فقط نظراتی بیان شد و یه برداشت کاملا” منفی از اونها باعث ایجاد بحث شد در هر صورت من واقعا” از شما معذرت میخوام .
آقای حسینی زاده حرفهای شما تا حدی قابل قبوله. من باید برای بیان نظرات و افکارم از جملات بهتری استفاده میکردم تا برداشت شما این قدر پربیراه و منفی نباشه البته شما هم نباید زود قضاوت میکردید . من اصلا” متوجه منظور شما از این که گفته بودید از یه زاویه دیگه این موضوع رو بررسی کنیم نشدم …..!!!!
من نظرم رو بارها توی کامنت های قبلی تکرار کردم ولی شما متوجه نشدید و پاسخی ندادید با این حال باز هم نظرم رو واضح تکرار میکنم . به نظر من بعضی از آدما به خاطر حرفه ی خاص خودشون (مثلا” زمین شناسی یا پزشکی یا…) (البته تاکید میکنم که منظورم فقط شخص شما نیست ) بعد از یه مدتی اون احساساتی رو که قبل از ورود به حرفه ی خودشون داشتند رو از دست میدن که البته من توی کامنت های قبلی برای این که منظورم رو بهتر برسونم مساله عشق رو بیان کردم (نمی دونم چرا این مساله توی فرهنگ ما این قدر منفی گراست و همه از دید منفی به این موضوع نگاه می کنند از جمله خود شما ؛ عشق میتونه پاک و خدایی باشه . این حرف رو ما همه جا شنیدیم ولی نمیدونم آیا شما هم قبولش دارید یا نه..!!) توی کامنت های قبلی جایی که گفته بودم شجاعانه توی همین وبلاگ جواب من رو بدید منظورم دقیقا” همین بود که آیا شما که نمونه ای اززمین شناسا هستید این جمله رو قبول دارید یا نه و جسارتا” ( با عرض معذرت ) توی زندگی شخصی تجربه ی این رو داشتید. امیدوارم این بار سوتفاهمی ایجاد نشده باشه و شما هم بدون پرداختن به حاشیه و مسائل کلیشه ای بهم پاسخ بدید . ممنون .
سلام آقای دکتر .
فکر نمیکنم که حرفام توی کامنت قبلی اون قدر بی مفهوم بوده باشه که بی جواب بمونه.یا اون قدر سخت که آقای حسینی زاده نتونن یا نخوان که جوابم رو بدن . امیدوار بودم سوءتفاهم ها و سوء برداشت ها بر طرف شده باشه . ولی مثل اینکه هنوز مبهمه !!!!!!
سلام
این سوال باید از اقای حسینی زاده بپرسید نه از من
سلام امروز 16 بهمن ماه است روزی که به نام روشنفکری و آزاد اندیشی نام گذاری شد که اگه به تمام منوالفکرها این روز را تبریک بگیم قطعا احساس غرور بی جا خواهند کرد. یکی نیست بگه آقا جان شما اگه توی سرتون لامپ داشتید که اوضاع کشور ما این نبود یکی دیگه هم نیست به این ها بگه لامپ های اضافی تون رو خاموش کنید بابا ، روشنی تون داره هلاکمون می کنه
خلاصه از این چرت و پرت ها که بگذریم باید بگم پرنشاط تر ، با انگیزه تر، پر شورتر، پر توان تر و هر پری که به نظرتون برسه در آقای دکتر بارز و پر رنگه من که بهتون افتخار می کنم امیدوارم که جلبک صفتان بی احساس که قدری رانت خوار و کمی هم دیکتاتورن و توی این سیتم حکومتی دانشگاه به اصطلاح سرشون به تنشون می ارزه یه کم ازتون یاد بگیرن
خدايا! دانايي را چراغ راهمان کن
جهنم تاريک بود. جهنم سياه بود . جهنم نور نداشت. شيطان هر روز صبح از جهنم بيرون مي آمد و مشت مشت با خودش تاريکي مي آورد. تاريکي را روي آدم ها مي پاشيد و خوشحال بود، اما بيش از هر چيز خورشيد آزارش مي داد…خورشيد ، تاريکي را مي شست . مي برد و شيطان براي آوردن تاريکي هي راه بين جهنم و روز را مي رفت و برمي گشت. و اين خسته اش کرده بود.شيطان روز را نفرين مي کرد. روز را که راه را از چاه نشان مي داد و ديو را از آدم. شيطان با خودش مي گفت: کاش تاريکي آنقدر بزرگ بود که مي شد روز را و نور را و خورشيد را در آن پيچيد يا کاش …و اينجا بود که شيطان نابينايي را کشف کرد: کاش مردم نابينا مي شدند. نابينايي ابتداي گم شدن است و گم شدن ابتداي جهنم اما شيطان چطور مي توانست همه را نابينا کند! اين همه چشم را چطور مي شد از مردم گرفت!
شيطان رفت و همه جهنم را گشت و از ته ته جهنم جهل را پيدا کرد. جهل را با خود به جهان آورد. جهل ، جوهر جهنم بود.حالا هر صبح شيطان از جهنم مي آيد و به جاي تاريکي، جهل روي سر مردم مي ريزد و جهل ، تاريکي غليظي است که ديگر هيچ خورشيدي از پس اش بر نمي آيد.چشم داريم و هوا روشن است اما راه را از چاه تشخيص نمي دهيم .چشم داريم و هوا روشن است اما ديو را از آدم نمي شناسيم.واي از گرسنگي و برهنگي و گمشدگي.
خدايا ! گرسنه ايم ، دانايي را غذايمان کن.
خدايا ! برهنه ايم ، دانايي را لباس مان کن.
خدايا !گم شده ايم ، دانايي را چراغ مان کن.
حکيمان گفته اند: دانايي بهشت است و جهل ، جهنم.
خدايا ! اما به ما بگو از جهنم جهل تا بهشت دانايي چند سال نوري ، رنج و سعي و صبوري لازم است !؟
التماس دعا
سلام آقای دکتر . سال نو مبارک
امیدوارم سال خوب و بهاری پیش رو داشته باشید ….
سلام خانم عباسی سال نو شما هم مبارک
ارزومندم امسال سالی سرشار از سعادت و سلامتی برای شما و همه کسانی که دوستشان دارید باشد