4 thoughts on “ماهیهای آسمانی!

  1. یاد گرفتیم هر پدیده ای علتی دارد اما عالم را خدا فقط با روابط علی و معلولی که منطبق با عقل فلسفی باشد، نیافریده. یاد گرفتیم بعضی از پدیده ها علتی دارند اما ما فکر میکنیم ندارند چون علتش را نمیشناسیم. روزی با همین زنجیره علتهایی که بشر را یارای درکش نبود از واقعیت پا به خلق حماسه گذاشتیم حماسه ای واقعی. آنها ماهیانی شدند که پرواز کردند! باورش اما سخت است. اما توانستیم.
    به دنبال دری میگردم به سوی علتهای نامرئی. گاهی دست ما نیست کرامتی آبی.
    از من بگیر و به او ببخش.

  2. جای ماهی کجاست؟ در دریا
    پس چرا زیر خاک‌ها بودند؟
    ماهی و خاک! قصه تلخی است
    کاش در آب‌ها رها بودند

    دست بسته به شهر آوردند
    صد و هفتاد و پنج ماهی را
    ماهی و دست بسته زیر خاک!
    من نمی فهمم این سیاهی را

    این سیاهی که یک نفر با خاک
    بکشد ساکنان دریا را
    ماهی و دست بسته زیر خاک
    حل کند یک نفر معما را!

    بیست و نه سال منتظر بودیم
    پیرمان کرد داغ ماهی‌ها
    خانه روشن شد از رسیدنشان
    تا که طی شد فراق ماهی‌ها
    (شاعر:….)

  3. الا یا ایها الساقی ادر کأسا و ناولها
    که درد عشق را هرگز نمی‌فهمند عاقل‌ها

    نه آدابی، نه ترتیبی، که حکم عاشقی حُب است
    ندارد عشق جایی بین توضیح‌المسائل‌ها

    به ذکر «یاعلی» آغاز شد این عشق پس غم نیست
    اگر آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها

    همین که دل به لبخند کسی بستند فهمیدند
    جرس فریاد میدارد که بربندید محمل‌ها

    به یمن ذکر «یازهرا» یشان شد باز معبرها
    که سالک بی‌خبر نبوَد ز راه و رسم منزل‌ها

    به گوش موج‌ها خواندند غواصان شب حمله:
    کجا دانند حال ما سبک‌باران ساحل‌ها

    شب حمله گذشت و بعد بیست و هفت سال امروز
    چنین _ با دستِ بسته_، سر برآوردند از گِل‌ها

    چگونه موج فتنه غرق خاک و خونشان کرده
    که بی‌تاب است بعد از سال‌ها از داغشان دل‌ها

    و راز دست‌های بسته آخر فاش شد آری!
    نهان کی مانَد آن رازی کزو سازند محفل‌ها؟

    شهادت آرزوشان بود و از دنیا گذر کردند
    متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها

    بشری صاحبی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *