دل را ببین در کوی جانان آمده 
سر واژگون تن غرق خون 
افتان و خیزان آمده

دل نیست این دیوانه ایست
دیوانهً جانانهً ایست
پر درد و پر افسانه ایست
از بهر درمان آمده

با آنک را اش تنگ بود
هم دور و هم پر سنگ بود
پاره زنان در جنگ بود
فاتح ز میدان آمده

 

لینک آهنگ

 

دیدگاه درباره “برای تو!

  1. حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو
    و اندر دل آتش درآ پروانه شو پروانه شو

    هم خویش را بیگانه کن هم خانه را ویرانه کن
    وآنگه بیا با عاشقان هم خانه شو هم خانه شو

    رو سینه را چون سین‌ها هفت آب شو از کینه‌ها
    وآنگه شراب عشق را پیمانه شو پیمانه شو

    باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی
    گر سوی مستان می‌روی مستانه شو مستانه شو

    آن گوشوار شاهدان هم صحبت عارض شده
    آن گوش و عارض بایدت دردانه شو دردانه شو

    چون جان تو شد در هوا ز افسانه شیرین ما
    فانی شو و چون عاشقان افسانه شو افسانه شو

    چون عاشقان می را همی از کاسه سر میخورند
    در بزم او گر می روی مردانه شو مردانه شو

    تو لیله القبری برو تا لیله القدری شوی
    چون قدر مر ارواح را کاشانه شو کاشانه شو

    اندیشه‌ات جایی رود وآنگه تو را آن جا کشد
    ز اندیشه بگذر چون قضا پیشانه شو پیشانه شو

    قفلی بود میل و هوا بنهاده بر دل‌های ما
    مفتاح شو مفتاح را دندانه شو دندانه شو

    بنواخت نور مصطفی آن استن حنانه را
    کمتر ز چوبی نیستی حنانه شو حنانه شو

    گوید سلیمان مر تو را بشنو لسان الطیر را
    دامی و مرغ از تو رمد رو لانه شو رو لانه شو

    گر چهره بنماید صنم پر شو از او چون آینه
    ور زلف بگشاید صنم رو شانه شو رو شانه شو

    تا کی دوشاخه چون رخی تا کی چو بیذق کم تکی
    تا کی چو فرزین کژ روی فرزانه شو فرزانه شو

    شکرانه دادی عشق را زان گنج‌ها و مال‌ها
    هل مال را خود را بده شکرانه شو شکرانه شو

    یک مدتی ارکان بدی یک مدتی حیوان بدی
    یک مدتی چون جان شدی جانانه شو جانانه شو

    ای ناطقه بر بام و در تا کی روی در خانه پر
    نطق زبان را ترک کن بی‌چانه شو بی‌چانه شو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *