اتفاقات و جلسات (مثبت و منفی) دیروز اندازه ده سال گذشته زندگیم ازم انرژی گرفت. ده سالی که در اون بخش ناچیزش این بود که در سه انتخابات در ظاهر شکست خوردم (این شکست، برای کسانی که ظاهر دنیا براشون مهمه شکست بود) اما من خیلی چیزا یاد گرفتم. اونقدر خسته بودم که امروز برای اولین بار طی بیش از یکی دو دهه گذشته تو روز خوابیدم اونم خیلی زیاد. همون دیشب که از تهران برگشتم خسته بودم فکر میکردم ده سال کمبود خواب دارم. اندازه تمام روز و شبای نخوابیده این سالها. به نظرم یه چیزهایی را فقط میشه تو خواب دید و یه چیزهایی را هم تو واقعیت. ادمای خوشبخت احتمالا در هر دو قلمرو شیرین کامند. بلاخره خواب هم بخشی از زندگی هستش. هر چند در بیداری ادما فکر میکنن هوشیارترن (من اینم مطمئن نیستم که انچه در بیداری ادما اتفاق میفته هوشمندانه‌تر و بهتر از خواب باشه). به نظرم انچه که هست (چه در واقعیت و چه در خواب) تصویرسازی‌های ذهنی ماست که به ما ارامش میده یا ما را ناراضی می کنه. به یه تعبیر بهتر برداشت و قرائت ما از موقعیت‌های مختلف حس مثبت و منفی ما را از اون موقعیت شکل میده و میشه از یه موقعیت حس بهتر و خوشایندتری داشت حتی اگر در نگاه اول اون موقعیت منفی و یا حتی به شدت منفی باشه. به گذشته که نگاه میکنم حس میکنم خیلی جاها در بیداری خواب بودم و خیلی جاها در خواب بیدار. این حس تصویرهای زیبایی را ایجاد میکنه مثل ابرهایی که خدا در اسمون نقاشی میکنه. دیروز صبح بالا ابرای خدا حس عجیبی داشتم مثل این که روی برفا راه میرفتم و نکته جالب نقاشی‌های خدا این بود که همشون دلنشین، بدیع و نو بودند. بعضی از تصاویر اونقدر جالب بود برام که حس میکردم تا حالا هیچ شناخت و درک درستی از جهان نداشته و ندارم. الان درک بهتری از برخی وقایع و اتفاقات گذشته دارم. وقایعی که چندان برام خوشایند نبودند اما تغییرم دادند نگاهم به دنیای پیرامون، نگاهم به زندگی،‌شناختم از خیلی‌ها و خیلی چیزها و …. و وقایعی که خوشایند بودند هیچ چیزی به من اضافه نکردند فقط و فقط باورهای موجود مرا تثبیت کردند شاید اگر بخوام صادق و صریح باشم تحمیقم کردند.  خیلی از این باورها درست نبود هر چند الانم نمیدونم کجای معادلات عالمم و کجا باید می‌بودم. به گذشته که برمی‌گردم راه زیادی اومدم و کارهای زیادی کردم، اما به راه پیش رویم که نگاه میکنم تا بی نهایت راه هست که باید برم. در کدام ایستگاه باورهای امروزم درهم خواهد شکست، نمیدانم. در کدام ایستگاه به خاطر کارهای کرده خودما سرزنش خواهم کرد و به خاطر کارهای نکرده خشنود خواهم بود را هم نمیدونم. شاید باورهای امروزمم به زودی زود بشکنه. باورهایی که به خاطرش پنج صب از خونه زدم بیرون و دوازه شب برگشتم خونه. باورهایی که به خاطرش دو بار همراهم شارج کردم و احتمالا قبض موبایل این ماهم رکورد خواهد زد. اما با تمام این  تفاسیر خواب زندگی زیباست همونجوری که با تمام زشتی ها (صرف نظر از اینکه واقعیت‌ها زشت هستند یا تصویرسازی‌های ما از واقعیت) واقعیت زندگی هم زیباست مثل ابرای تو اسمون خدا تو روز سه شنبه 20 اسفند و تجربه‌های منحصر به فردی که خسته خستم کردند. امیدوارم خدا فرصتی بده که زحمات تک تک ادمای مهربونی که برام زحمت کشیدند جبران کنم یا  خودش به بهترین صورت ممکن براشون جبران کنه ادمایی که بعضیاشون هیچ وقت تو قلمرو تصویرسازهای ذهنی من مثبت نبودند اما دیروز نقشی افریدند که در ذهن من به همون دلنشینی و جذابی ابرای خدا بودند وقتی با هواپیما از وسطشون عبور میکنی!! ادمایی که تا دیروز فکر میکردم نبودنشون بهتر از بودنشونه و اتفاقاتی که تا دیروز فکر میکردم نباید اتفاق میفته اما اتفاق افتادنشون تمام مسیر زندگی مرا دگرگون کرد تا مثل قبل نیندیشم و عمل نکنم.

14 thoughts on “خواب یا بیداری!!

  1. سلام استاد. خوب هستید؟
    سه شنبه که اومدیم دانشگاه و بعد از یک ربع نشستن سر کلاس فهمیدیم شما تشریف نمیارین، نمیدونستیم خوابیم یا بیدار!!!

    «در کدام ایستگاه باورهای امروزم درهم خواهد شکست، نمیدانم…
    شاید باورهای امروزمم به زودی زود بشکنه. »
    چرا استاد؟
    این چه باوری هست که اینقدر زود ممکنه بشکنه، باور خودتونه یا باوری که مجبورید بپذیرید؟

  2. سلام استاد

    خوش به حالتون که دیدگاهتون نسبت به بعضی ها عوض شد. (دید مثبت پیدا کردید)

    کاش یه همچین اتفاقایی واسه ما هم بیفته شاید دیدگاه ما هم نسبت به آدمایی که از

    دستشون ناراحتیم عوض بشه. براتون آرزوی تندرستی دارم

  3. نيازي به پاچه خواري نداشته و ندارم و اعتقادي هم بهش ندارم مدلم اينجوريه كه چيزي را بر زبانم جاري كنم كه از دلم نشات گرفته …..ريا كاري و تظاهر و به قول شما پاچه خواري را يادم نداده اند برا همين ياد نگرفته ام اينگونه باشم……..شما هر جور راحتيد قضاوت كنيد خدا قبول كنه !!
    در ضمن بارن خدا و آفتابش هر دو را دوست دارم قطعا آفتاب بعداز باران دلچسبي خاص خودش را خواهد داشت پس من در هر صورت حسم متعالي است چه باران باشد چه آفتاب

    ***********
    خدايا خودخواهي و مصلحت طلبي را از ما بگير قدرت ايثار به ما عطا كن و بگذار وجود ما را لبريز نمايد ( شهيد چمران )

  4. سلام بر 921
    خوبيد شرمنده ام
    من شب قبلش كه ماموريت ناخواسته برامون تراشيدند به مدير گروه اطلاع دادم و واقعا شرمنده ام
    منظورم اون نبود يه چيز ديگه بود اين خاصيت فضاي مجازي همه چيزا تيره ميكنه
    سخت هسته باورهاي من شايد از هفده هجده سالگي تغيير نكرده (اگر هم تغيير كرده اين تغيير اونقدر ناچيزه كه هيچ محسوب بشه) اما رو ساخت اون تو مصاديق بدجور دگرگون شده و تو اين مدت شايد از سال 90 به اين ور اين شتاب چنان فزوني گرفته و اتفاقات عجيب و غريب كه خودمم متحيرم
    لذا نگران نباشيد لطف خدا هست هميشه و در همه حال
    در مورد اجبار حداقل الان نظري ندارم اما شايد بعدها نوشتم

  5. سلام بر اركيده خانم (حداقل حس من اينه كه اركيده اسم خانمه اميدوارم اشتباه نكردم باشم)
    اتفاق تو متن گفته شده كه برخي حس به زاويه ديد ادما بستگي داره
    خوب شما هم زاويه ديدتونا تغيير بديد نه اينكه بخوايد اون ادما تغيير كنن
    منم براي شما بهترين ها را ارزومندم

  6. بنده منظورم به شما نبود که پاچه خوارید شماها چرا اینطورید؟؟؟!!!
    دکتر اگه من یه حرفی بزنم میگن: پاچه خواری و چاخان امتیاز نداره یا یه چیزی تو این مایه ها. شما چرا بهتون برمیخوره؟؟؟!!!
    من برا حس شما دعا کردم که متعالی باشه چرا اینطوری باهام رفتار میشه؟؟!! چرا فقط تهاجمی رفتار میشه اینجا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  7. سلام
    عزيزم قصد تهاجمي در كار نبود اگر منظور شما بنده نبودم پس جاي بيان اين مطلب هم اينجا نبود گاهي در بروز سوء تفاهم ها خود ما هم نقش داريم
    در هر صورت اميدوارم چنين برداشت نكرده باشيد من فقط از حسم دفاع كردم قصد تهاجم نداشتم بين دفاع و تهاجم هم ظاهرا يه تفاوتهايي هست
    تقويت مهارت برقراري ارتباط موثر تكنيك هاي خاصي داره شايد بايد تئوري هاي فسيل شده ذهنم را يه مروري بكنم و در عمل اونا را به اثبات برسونم
    شما هم به دل نگير حل خواهد شد

  8. سلام استاد

    آدینه تون خرم

    خوشبختي از آن كسي است كه در فضاي شکرگزاری زندگي كند

    چه دنيا به كامش باشد و چه نباشد

    چه آن زمان كه مي دود و نميرسد

    و چه آن زمان كه گامي برنداشته،خود را در مقصد مي بيند

    چرا كه خوشبختي چيزي جز آرامش نيست

    و هر كس كه اين موهبت الهي را دارد خوشبخت است …

  9. سلام استاد

    تو متنتون خوندم ( آدمای خوشبخت احتمالا تو هر دو قلمرو شیرین کامند)

    اصلا مگه آدم خوشبخت هم پیدا میشه؟؟؟ مگر اینکه تظاهر به خوشبختی کنه!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *