نه تو!! می مانی و نه من و نه اندوه!
زمان آدمها را دگرگون میکند…
اما تصویری را که از آنها داریم ثابت نگه میدارد…
هیچ چیزی دردناک تر از این تضاد میان دگرگونی آدمها
و ثبات خاطره نیست!
همیشه به یاد داشته باش که موقعیت کنونی تو سرنوشت نهاییت نیست
بهترین روزهای زندگی در راهند…!
……………..
” اما تصویری را که از آنها داریم ثابت نگه میدارد…
هیچ چیزی دردناک تر از این تضاد میان دگرگونی آدمها
و ثبات خاطره نیست! ” !!!!!!!!!!!!!!!
اينجوري اگه باشه ( كه متاسفانه اكثر وقتا هست ) زندگي وحشتناك ميشه
اولش كه اين مطلب را خوندم برام خيلي قشنگ بود اما وقتي برا بار دوم و سوم و … خوندم احساس كردم اين دو سه جمله قطعيت نداره و شايد ماها خودمون نبايد بهش قطعيت بديم چون گاهي اوقات دگرگوني آدما قابل تحسين هست و اصلا اگر قرار باشه تصاوير ثابت بمونن كه فاتحه خيلي چيزا را بايد خوند !
**************
(اي مالك ! اگر شب هنگام كسي را در حال گناه ديدي فردا به آن چشم نگاهش نكن شايد سحر توبه كرده باشد و تو نداني )
نگاه سختي است اما آموزنده و براي من در تضاد با دو جمله فوق !!
البته به نظر من نگاه امام تایید کننده نوشته ماست؛ یعنی خیلی وقتها ادما دگرگون میشن اما ما اون دگرگونی متوجه نمیشیم
برای همین توصیه میکنن که حواستون باشه خاطرها ثابت نمونه و تغییرات ادما را لحاظ کنیم
اما نوشته ما با سخن گهربار امام تفاوت داره. ایشون نگاه مثبت دارن و ما نگاه منفی داشتیم همیشه اینجوری نیست که ادمی گناه کنه توبه کنه بعضی وقتا ادمای خوب تبدیل میشن به ادمای بد این ادما در طول تاریخ کم هم نبودن
شاید نکته مهم در مورد این ادما اینه که ادم خیلی راحت ازشون ضربه میخوره (خوش باوری، خوش بینی یا شایدم با کمی تردید بشه اسمشا گذاشت ساده لوحی) چون تصویر مثبتی ازشون داریم، اما عمل منفی ازشون سر میزنه تو چنین فضایی پذیرش اتفاقات و کنار اومدن باهاش سخت میشه
از اين زاويه خب موضوع فرق ميكنه من از سمت خوشبيني به قضيه نگاه كردم برا همين تعارض پيش اومد اگه از اون زاويه اي كه شما مد نظرتونه به ماجرا نگاه كنيم داستان از زمين تا آسمون متفاوت ميشه …………
برا هممون پيش اومده و مياد
فرزند زمان بودن ، یعنی با تغییرات زمان پیش رفتن…
تطبیق خاطرات چه مثبت چه منفی با احوالات در حال تغییر و شکل گیری خاطرات جدید…
البته میتونیم خاطرات خوب از انسانهای متفاوت الحال را فقط به حکم انسان بودنشان در ذهن نگه داشت و پاک نکرد…
نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچ یک از مردم این آبادی
به حباب نگران لب یک رود قسم
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت
غصه هم خواهد رفت
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند
لحظه ها عریانند
به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز
تو به آیینه،نه! آیینه به تو خیره شده ست
تو اگر خنده کنی او به تو خواهد خندید
و اگر بغض کنی
آه از آیینه دنیا که چه ها خواهد کرد
گنجه دیروزت، پر شد از حسرت و اندوه و چه حیف!
بسته های فردا همه ای کاش ای کاش!
ظرف این لحظه ولیکن خالی ست
ساحت سینه پذیرای چه کس خواهد بود
غم که از راه رسید در این خانه بر او باز مکن
تا خدا یک رگ گردن باقی ست
تا خدا مانده به غم وعده این خانه مده
******************
“صبر ” هم نعمت بزرگی است هم هنر بزرگی.