یاد شهید «حاج حسن طهرانی مقدم» گرامی
این تصویر هنگام آزمایش یکی از طرح های ایشان به ثبت رسیده است.
که به دنبال موفقیت آمیز بودن آزمایش، «دانشمند برجسته»
و «پارسای بی ادعا»، رو به سوی قبله،
سر به سجده ی شکر فرو می آورد
شهد شیرین شهادت، گوارای وجود حیدری اش باد!
سلام ای غروب غریبانه ی دل
سلام ای طلوع سحرگاه رفتن
سلام ای غم لحظه های جدایی
خداحافظ ای شعر شبهای روشن
خداحافظ ای شعر شبهای روشن
خداحافظ ای قصه عاشقانه
خداحافظ ای آبی روشن عشق
خداحافظ ای عطر شعر شبانه
خداحافظ ای همنشین همیشه
خداحافظ ای داغ بر دل نشسته
تو تنها نمی مانی ای مانده بی من
تو را می سپارم به دلهای خسته
تو را می سپارم به مینای مهتاب
تو را می سپارم به دامان دریا
اگر شب نشینم اگر شب شکسته
تو را می سپارم به رویای فردا
به شب می سپارم تو را تا نسوزد
به دل می سپارم تو را تا نمیرد
اگر چشمه واژه از غم نخشکد
اگر روزگار این صدا را نگیرد
خداحافظ ای برگ و بار دل من
خداحافظ ای سایه سار همیشه
اگر سبز رفتی اگر زرد ماندم
خداحافظ ای نوبهار همیشه
سلام حاج حسن
میدانستم كه بالاخره در وادی شهادت
گام مینهی
و به همرزمانت میپیوندی
و مهمان «همت»، «شیفعزاده»، «رشادی» و «كاظمی» میشوی
آن روزها كه دوربینها را برای تست موشكهای
«اسكادسی» و «زلزال» و «نازعات» میكاشتیم
میگفتی دوربین الهی هم فیلم ما را میگیرد
وقتی به عقبه خاطراتت فلاشبك میزدی
تمام وجودت بیانگر تصویر تمامنمای عشق بود
آنسان كه در اوج تخصص و دانش و فناوری
خود را سرباز كوچك ولایت میدانستی
حال آن كه: سرداری مسلّم و دانشمندی تمامعیار بودی
كه حتی دانشمندان دیگر كشورها را به شگفتی وامیداشتی
حاج حسن!
تو آن قدر صمیمی و باایمان بودی كه شاگردانت تو را نه با نام «سردار»
نه با عنوان «مهندس» بلكه با نام «حاجحسن» صدامیزدند
و تو چه عاشقانه آنان را در آغوش میگرفتی
و درس جوانمردی و شجاعت و اقتدار را به آنان میآموختی
وقتی در صحنه رزم و پیكار بودی
جان بركف، بیامان سر از پا نمیشناختی
و هنگامی كه؛
در صحنه علم و فناوری موشكی میدرخشیدی
و سخن میگفتی
هیچكس به گرد دانش تئوری و عملیات
نه در ایران، بلكه در خاورمیانه نمیرسید!
حاجی!
تو با تمام تجارب نظامی، چهرهای بشّاش و فرهنگی داشتی
و با اندیشه فرهنگیات، به هنرمندان با دیده تحسین مینگریستی
و تمام فیلمهای مستند موشكی بالستیك را با نگاهی حرفهای مشاهده میكردی
و به نقد و ارزیابی آن میپرداختی
تو در اوج شهرت، در گمنامی میزیستی
و با خُلق «حسن»، حسینگونه در صف اول جهاد فیسبیلالله حاضر میشدی
و از سكوی عناوین پرطمطراق دنیایی میگریختی
اما با ایثار تمام بر دفاع و حراست از نظام مقدس جمهوری اسلامی میكوشیدی و كار میكردی
حاج حسن!
تو سرباز مخلص و بیادعای ولایت بودی
كه در كانون دلدادگی با ولایت، با عمل صالح ظاهر میشدی
و خلاصه مرد عمل در میدانهای سخت بودی
سردار!
یادت هست؟
بارها میگفتی: دوربینها را بكارید!
دوربینها كجایند؟ تا عظمت نظامی و دفاعی كشور را ببینند!
اما در هیچ فیلمی خود را «نشان» ندادی؟
و بینشانی را پیشه راهت ساختی
اینك در حسرت تصویرت، دوربینم را كاشتم!
تا یك بار دیگر، فیلم اسكادسی را، با فرمانت تصویربرداری كنم