عشق بازی کار هرشیاد نیست این شکار دام هر صیاد نیست

عاشقی را قابلیت لازم است طالب حق را حقیقت لازم است

عشق از معشوق اول سر زند تا به عاشق جلوه دیگر زند

تا به حدی که برد هستی از او

سر زند صد شورش و مستی از او

………………………….

غم مخور چون من خریدار توام مشتری بر جنس بازار توام

هرچه بودت داده ای در راه ما مرحبا صد مرحبا خود هم بیا

خود بیا که می کشم من ناز تو عرش و فرشم جمله پا انداز تو

……………………….
خوش بُوَد در بزم یاران بلبلی خاصه در منقار او برگ گلی

5 thoughts on “سلطان عشق

  1. سلام
    شاعران و نويسندگان ، عاشقان و معشوقان ، عامي و خاص ، بزرگ و كوچك ، زن و مرد ، با دين و بي دين ، زشت و زيبا ، بيسواد و باسواد و…….. خيلي هاي ديگه زياد از عشق گفته اند و ماها هم خيلي شنيده ايم داستان عشق و عشقبازي همواره از داستانهاي جذاب و دوست داشتني بوده اما به نظر من واقعيت چيزي جز اين است قصه عشق نه تنها شيرين نيست كه البته تلخ و تكان دهنده است……..
    كجاي اين قصه زيباست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    عاشق بسوزد و ذره ذره آب شود
    عاشق آنچه دارد صادقانه در اختيار معشوقش گذارد
    عاشق با تمام وجود عشق بورزد و بذر محبت بكارد
    عاشق خودش را فداي معشوق كند
    اما
    معشوق حتي ذره اي به احترام اين همه ايثار دل عاشق را به دست نياورد ؟؟؟؟
    مدتيست به اين موضوع زياد مي انديشم كه
    فايده عشق چيست؟؟؟
    چرا انسانها عاشق مي شوند؟؟؟
    در اين ميان عاشق بودن برتري دارد و پر از منفعت است يا معشوق بودن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    گاهي اونقدر به اين موضوع فكر ميكنم كه سرگيجه ميگيرم!!!!
    به نظر من بايد دعا كرد هر كسي به آنچه لياقتش را دارد مبتلا گردد اگر كسي لياقت عاشقي دارد عشق تقديم او باد و گواراي وجودش
    اگر كسي لياقت معشوق بودن را داراست خوشا عظمت و شكوهش
    اما
    اگر كسي در فرازو نشيب روزگارش عاشق شد و در حق معشوقش ظلم كرد ، بداند كفران نعمت كرده !
    و

    اگر كسي معشوق شد و حق عاشق را ادا نكرد بداند كه بزرگترين ظلم عالم هستي را مرتكب شده !
    اين روزها زياد ديده ايم كه قصه عشق چندان هم زيبا نيست……….
    زيبا نيست…….
    زيبا نيست…….

  2. سلام باهاتون موافق نیستم (هر چند این شعر قصه عاشقی امام حسین علیه السلام با حضرت حق بود و من برخی ابیات را حذف کردم که البته تو عنوان مشخصه منظور از سلطان عشق امام حسین (ع) هست)، اما من با اغراض خودم شعرا اوردم. برخلاف نظر شما عشق بازی حضرت حق با بنده هاش عجیب تکان دهنده است. شما عشقا به عشق زمینی فروکاسته اید که خوب ممکنه (اونم فقط ممکنه) یه جاهایی حق با شما باشه، اما تو همون عشق زمینی هم اگه یکی یا دو طرف عشق بشن (رشد کنن) خیلی هم زیباست. شاید انتظارات شما زیادیه.
    من خودم البته این روزها خیلی چیزا را از اول تجربه می کنم یکی یکی کنترل می کنم مثل دکارت تا اگه یه جایی مجوز گاوداریا گرفتم یکی از گاوا را نذارم آفتاب ببینه و به یکیشون یه زنجیر درست و حسابی بزنم. اما نمی خوام تو حق گاوا هم ظلم کنم اون وقت شما می فرمایید عشق زیبا نیست؛ یعنی من گاوداری بی خیال شم حالا که این همه زحمت کشیدم مجوزم داره نهایی میشه بیام تو کار تبیین عاشقی خب اونوقت مجبورم مقدمه کتاباما از نو بنویسیم تا نگاه شما هم عوض بشه!!!!!!!!!!

  3. عشق بين خدا و بنده هاش كلا از اين قضيه مستثني ست چون خدا خواست و هرگز ظلم نميكند عشق ورزيدن به او عين ثروتمنديست و برازندگي خداوند هرگز عشق بازي بنده هاشو بدون جواب نميذاره خداوند هرگز در خالص بودن عشق بنده هاش شك نيكنه ، خداوند هرگز دل بنده عاشقش را نمي رنجونه ……….زيباترين نوع عشق عشق بين نبده و خداست در اين موضوع كه شكي نيست …اما برا امثال من امام حسين كجاو ما كجا ؟؟ ماها دنبال بهانه مي گرديم تا خودمون را بند اون بهانه كنيم و با طناب عشقي كه به خدا منتهي ميشه به اون جايي برسيم كه امام حسين بدون واسطه غير رسيد اين گونه بودن در توان و ظرفيت امثال من نيست
    گاهي حس ميكنيم مثلا لطف خداوند شامل حالمون شده و وسيله اي براي رسيدن به اون نقطه صفر عاشقي سر راهمون قرار داده اما هر چه جلوتر ميري ميبني براي اعمالت هيچ عكس العملي نيست برا احساست خريداري نيست …..تو مي ماني و راهي كه در ميانه اش تهي از انرژي شدي و پاي رفتن و ناي گفتن نداري….
    استاد عشق الهي زيباست و بدن اين دغدغه ها اما مشكل از ماست كه انرژي خود را در راهي صرف ميكنيم كه فكر ميكرديم درست صرف كرديم…….
    فعلا هيچ كتابي نگاه منو عوض نميكنه برا گفته هام با قاطعيت دليل دارم
    گاهي آدم ترجيح ميده نه رشد كنه نه زجر بكشه
    در عشقهاي آسماني عشق هرگز با زجر همراه نيست اما ………
    آدمي كه زجر ميكشه ديگه توان ديدن زيبايي ها را نداره …..حتي قصه عشق
    در مورد گاوداري هم ……..؟

  4. بختت نه سپید است و نصيبت نه سیاهی

    محکوم به مرگي چه بخواهی چه نخواهی

    کو عشق که ما را برساند به رسیدن

    کو تیغ که ما را برهاند ز تباهی

    آبی به شهیدان عطشناک نداديم

    مردند لب شط فرات آن همه ماهی

    ای کشته ترحّم کن و ای تشنه تبسّم

    ای ناله شهادت شو و ای گریه گواهی

    سنگم بزن ای دوست، دلم میکده اوست

    ما را بشکن آینه ي ماست الهی

    آن سوتر از این غمکده دریای وصالی ست

    عاشق شو و فارغ شو و سالک شو و راهی

    درویشی ما سلطنت ماست، اگرچه!

    دنیاست گدایی که رسیده ست به شاهی

  5. سلام
    بر اثر تجربه معتقدم لحظه لحظه ی زندگی هامون نتیجه عشق بازی حضرت حق با بنده هاشه.
    اگه توی عشقای زمینی هم نیت از ابتدا رشد و قرب بوده اما به دلایلی محکوم به شکست شده بازم چیزی از دست ندادیم چون با خدا معامله کردیم و این عین زندگیه.
    رهرو سلطان عشق باشیم ان شاءالله.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *