دریای دلم بی تو دگر آب ندارد خشکید لبم، بی لب تو تاب ندارد گفتی تو که در خواب ببینم رخ ماهت افسوس، که چشم تر من خواب ندارد مهتاب، بیا یک نظری بر دل ما کن دلها همه ابری شده مهتاب ندارد محبوب دل ای شاه ، بیا جای تو خالیست چندیست که این بادیه ارباب ندارد ساقی، مددی کن که غم دوست مرا کشت خالی شده این جام و می ناب ندارد
یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت
یک قدم مانده زمین شوق تکامل دارد…
دریای دلم بی تو دگر آب ندارد
خشکید لبم، بی لب تو تاب ندارد
گفتی تو که در خواب ببینم رخ ماهت
افسوس، که چشم تر من خواب ندارد
مهتاب، بیا یک نظری بر دل ما کن
دلها همه ابری شده مهتاب ندارد
محبوب دل ای شاه ، بیا جای تو خالیست
چندیست که این بادیه ارباب ندارد
ساقی، مددی کن که غم دوست مرا کشت
خالی شده این جام و می ناب ندارد